black flower(p,89)

black flower(p,89)

لوهان: و ... واقعا اینجوری فکر میکنی؟ اما من عصبی شدم و حرف های بدی بهش زدم.

تهیونگ: اگه کار اشتباهی کردی بهش زنگ بزن و معذرت خواهی کن و همه چیز رو بهش توضیح بده مطمئن باشه عذر خواهیت رو قبول
می کنه.... البته نه جلوی من.



لوهان باید بیشتر خودش رو جدی می گرفت.

لوهان زیبا بود اخلاق خوبی داشت و شیرین و باهوش بود و نمره های خوبی میگرفت، میتونست آشپزی کنه و در آینده بچه اش رو به بهترین نحو بزرگ کنه.

تنها مشکلش دست کم گرفتن خودش بود....

لوهان موبایلش رو برداشت و اسکرینش رو روشن کرد.

تهیونگ نالید.

تهیونگ: لوهان هیونگ .....
میتونی تو اتاقتم اینکار رو کنی...
من نمی خوام حرفای خصوصی یه زوج رو بشنوم.

تهیونگ از وقتی با تهیون بهم زده بود نسبت به کاپلا حساسیت پیدا کرده بود و نمی تونست تحملشون کنه.

لوهان سر تکون داد.

در حالی که موبایلش رو تو دستاش فشار میداد به اتاقش رفت تا مشکلش رو با پدر بچش حل کنه...

تهیونگ آدم بدی نبود وگرنه به لوهان کمک نمی کرد تا رابطه اش رو با سهون درست کنه.

دیگه قبول کرده بود لوهان از خونه ی مشترکشون می رفت پس چرا باید بین اون زوج فاصله مینداخت.

اگه فردا میتونست شغل تدریس ریاضی رو بگیره خیلی از مشکلاتش حل می شد و دیگه لازم نبود مثل قبلا کارای پاره وقت انجام بده و نگران هزینه های زندگیش باشه.

اگه هم نمی تونست......
دانشگاه و زندگی تو سئول رو رها می کرد و به روستایی کوچیکی که مادر بزرگش زندگی می کرد می رفت و کمکش می کرد.
دیدگاه ها (۰)

black flower(p,90)

black flower(p,91)

black flower(p,88)

black flower(p,87)

black flower(p,258)

black flower(p,271)

black flower(p,308)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط